بلاکچین (Blockchain) نویدبخش رهایی از بسیاری از نقاط ضعف زنجیرهی تأمین میباشد و امکان جابجایی مستمر از زنجیرههای تأمین خطی به شبکههای تأمین دیجیتال به هم پیوسته را میسر میکند.
ارتباط بلاکچین (Blockchain) با شبکههای زنجیره تأمین دیجیتال
یک شکاف دیجیتالی فزاینده در بین سازمانها وجود دارد که بر طبق آن، برخی سازمانها از گذار از زنجیرههای تأمین خطی به شبکههای تأمین دیجیتال (DSNها) استقبال میکنند و در سویی دیگر سازمانهایی هستند که از این گذار حمایت نمیکنند. این سیرِ تکاملی که از فرایندهای خطی و نسبتاً جدا از هم (siloed) به مجموعهای از گرهها و شبکههای پویا و بههمپیوسته توسط مجموعهای از تکنولوژیهای متنوع و گسترده امکانپذیر شده است، مزیتهای عملیاتی قابل توجهی را برای سازمانها ایجاد میکند.
برای مسئولان تدارکات و مدیران زنجیرهی تأمین که با دقت نظر در میان دریایی از عناوین، این تحولات را رصد میکنند، این پژوهش حول یک تکنولوژی نوظهور به نام بلاکچین و نقش آن در آیندهی زنجیرهی تأمین، انجام شدهاست.
همانطور که در پژوهش اخیر سازمان مشاوره- مدیریتی بینالمللی Deloitte بیان شده، بلاکچین و قابلیتهایش- مانند واسطهزدایی، ثبات و قابل ارزیابی بودنِ آن- نوید رهایی از کاستیها و نواقص بسیار زیاد زنجیرهی تأمین را میدهد. از این گذشته، بلاکچین یک ساز و کار تراکنشی است و اساساً یکی از ارزشهای مهم در زنجیرهی تأمین، چرخهی عمر تراکنشهایی با ارزش افزوده (value-added transactions) میان ذینفعان آن میباشد و با توجه به پروتکل و قاعده نظیر به نظیرِ توزیعشدهی بلاکچین (peer-to-peer) که ذینفعان متمایل به آن به صورت ایمن و مطمئن، اطلاعات حیاتی را به اشتراک میگذارند، این موضوع یکی از تکنولوژیهایی محسوب میشود که به عنوان عامل و محرک تغییر روند مستمر از زنجیرهای تأمین خطی به حالت پیوستهای از شبکههای تأمین دیجیتال به شمار میآید.
با پیروی از این فرایندها، آنچه که در گذشته به صورت ایزوله وجود داشت، روز به روز بیشتر غیرمتمرکز و توزیعشده میشود؛ زیرا بلاکچین، سیستم و دادههای موجود ذخیره شده به صورت سیلو را قادر میسازد تا با اشتراکگذاری رایج اطلاعات مرتبط، یکپارچه شوند. شاید این موضوع مهمتر باشد که با ادامهی این تغییر و تحول، بخشهای ایزوله از بین برود و هستهی دیجیتال بههمپیوستهی جدیدی نمایان گردد که بلاکچین، به عنوان رشتهی اتصال میان گرههای شبکهی زنجیره تأمین، عنصر مهم این هستهی دیجیتال محسوب میگردد.
در این گزارش، تلاش شده است تا مباحث حول موضوعات زنجیرهی تأمین و بلاکچین ارائه شود. در راستای این کار، یک طبقهبندی غیررسمی از دو حوزهی اقتباسی اصلی در زنجیرهی تأمین ارائه میشود و سپس نقش ویژه بلاکچین به عنوان عامل و راهگشاي شبكههاي ديجيتال تأمين (DSN)، بررسي ميشود.
از زنجیرههای تأمین سنتی و مرسوم تا شبکههای تأمین دیجیتال
شکل 1 تبدیل توالی زنجیرهی تأمین خطی و ایستا را به شبکهی تأمین دیجیتال پویا به وسیلهی هستهی دیجیتال آن، نمایش میدهد. تا پیش از شبکههای تأمین دیجیتال (DSN)، اطلاعات به صورت پیدرپی و تدریجی منتقل میشدند؛ از مرحلهی توسعه تا پشتیبانی. شبکههای تأمین دیجیتال (DSN)، با استفاده از دادههای واقعی توانستند بر فرایند کُند، همراه با تأخیر و عمل- عکسالعملی زنجیرهی تأمین خطی به منظور اطلاعرسانی بهتر تصمیمات، فراهم ساختن شفافیت بیشتر و بهبود همکاری بین تمام شبکهی تأمین، غلبه کنند. در این حالت امکان تعامل از یک گره به هر نقطهی دیگری از شبکه وجود دارد که این موضوع باعث برقراری ارتباط بیشتر و بهتر میان بخشهایی میشود که قبلاً این ارتباط را با یکدیگر نداشتند.
شکل 1
از بین رفتن گرههای زنجیره تأمین سنتی و تبدیل آن به شبکهی دیجیتال، ارزش و فرصتهای جدیدی برای کاهش هزینه ایجاد میکند. برای مثال میتوان به توانایی اتصال فرایندهای خرید به موجودی کالا یا برقراری ارتباط بهتر با مشتریان در مورد سفارشهایشان اشاره کرد. این موضوع بازتاب خلق ارزشی است که بلاکچین در هر دو زمینهی آرایش گرههای متصل و گذار از فرایندهای تراکنشی خطی و گاهاً ایزوله و جدا از هم به سمت حسابرسی مشترک وضعیت یک دارایی، به صورتی که در شکل 2 نشان داده شده، فراهم کردهاست.
شکل 2
بلاکچین در دنیای زنجیرهی تأمین: دو حوزهی اصلی کاربرد
نمونههای معمولی استفادهی بلاکچین در بستر زنجیرهی تأمین، تمرکز خود را بر اپلیکیشنهای «ردیابی دارایی فیزیکی» قرار میدهند، مانند ردیابی موقعیت یک دارایی در یک زمان مشخص. این موضوع منطقی به نظر میآید زیرا بلاکچینها، سازوکارهای تبادل دارایی هستند و زنجیرههای تأمین گاهی اوقات، حول جابهجابی محصولات فیزیکی متمرکز میماند. اما بلاکچین برای ذینفعان آن بسیار بیشتر از ردیابی داراییها میتواند مفید واقع شود. بنابراین، مهم است که بحث و گفتوگو در مورد زنجیرهی تأمین و بلاکچین را فراتر از حوزهی مرسوم و نسبتاً محدود ردیابی دارایی و به سمت محدودهی وسیعتر اپلیکیشنهای مدیریت منابع (شامل ردیابی، دنبال و کشف کردن) و از آن حوزه به سمت دامنهی باز هم وسیعتر شفافیت و قابل نظاره بودن زنجیرهی تأمین (SCV) و اپلیکیشنهای حفاظت اطلاعات، ببریم.
علاوه بر این، داراییهای موجود در بستر بلاکچین ممکن است به مواردی بیشتر از اطلاعاتی که وضعیت یک دارایی فیزیکی را توصیف میکنند، اشاره داشته باشند. چنین داراییهایی ممکن است شامل داراییهای دیجیتال خالص نیز باشند. آن دسته داراییهایی که هرگز به حالت فیزیکی در نمیآیند و لزوماً وابسته به دارایی یا محصول فیزیکی نیستند. نمونههایی از این داراییهای دیجیتال خالص ممکن است دارای اطلاعات توصیفی که در جواز نرمافزار موجود است باشند یا شناسهی منحصر به فردی باشد که به فرایند کسبوکار دیجیتالی مانند شمارهی صورتحساب یا شمارهی مجوز خدمات فناوری اطلاعات اشاره دارد.
به همین منظور، ما دو حوزهی اصلی کاربرد برای قابلیتهای بلاکچین مشخص میکنیم تا به عنوان یک طبقهبندی غیررسمی یا راهی جهت یافتن این موضوع که بلاکچین بر کدامیک از حوزههای زنجیرهی تأمین تأثیرگذار خواهد بود، استفاده شوند.
1) مدیریت دارایی
یک زنجیرهی تأمین در هر زمان مشخصی، طیفی از داراییهای در گردش را در بر دارد. برای مدیریت کارامد و مؤثر یک سازمان، آگاهی از اینکه داراییهایش از کجا آمدهاند، الآن در چه شرایطی هستند و چه اصلاحات و تغییراتی در طول مسیر بر روی هر یک انجام میشود، حیاتی میباشد. به همین ترتیب، کارکرد لایهی بلاکچین در مدیریت آن داراییها در سه مسیر مشخص اتفاق میافتد: قابلیت ردیابی، قابلیت رصد و پیگیری و اصل حفظ منشأ (provenance). ردیابی دارایی، بر ضبط بیوقفه یا در لحظه و شرایط از قبل تعیین شدهی وضعیت دارایی فیزیکی یا دیجیتالی تمرکز دارد و به طور بالقوه شامل ویژگیهای موقعیتی یا برخی مشخصات دیگر آن میشود. قابلیت رصد و پیگیری بر بهدست آوردن یا بازیابی تاریخچهی یک دارایی تمرکز دارد که این اقدام، اغلب جهت مشخص کردن نقص یا خطا انجام میپذیرد ولی همچنین میتواند با هدف حسابرسی و شکایت اجرا شود. موارد استفاده از اصل حفظ منشأ در بلاکچین، مربوط به انتقال حضانت است و تمرکز آن، غالباً برای داراییهای با ارزش بالا میباشد که اطمینان خاطر از جعلی نبودن، اصل بودن یا ریشه و اصل آن محصول بهدست میآید.
2) شفافیت و حفاظت اطلاعات
موارد استفاده از شفافیت شبکهی تأمین و حفاظت از دادهها همانهایی هستند که در آن مجموعهای از ذینفعان در یک زنجیرهی تأمین، اطلاعات عموماً مرتبط را شناسایی میکنند و از یک بلاکچین، به منظور به اشتراکگذاری امن اطلاعات برای منافع مشترک پیشبینیشده، استفاده میکنند. این موارد کاربردی، ناشی از فرایندهای تجاری هستند که ریشه در داراییهای فیزیکی ندارند. این موضوع از مبحث استفادهی مدیریت دارایی فردی گستردهتر است و معمولاً بر داراییهای دیجیتال خالص تمرکز دارد. این موضوع حائز اهمیت است که آنها میتوانند عناصر گستردهی زنجیرهی تأمین سازمانی را به هم وصل کنند (متصل کردن سازوکارهای خرید، مدیریت دارایی، عملیات و نگهداری و تعمیر و سیستمهای تأمین منابع و موجودی) و در نهایت هریک از این فرایندها را به سازمان بزرگتر متصل کنند: تأمین بودجه، سرمایه و نیروی انسانی، استراتژی فناوری اطلاعات و غیره.
بلاکچین به عنوان عامل و توانمندساز شبکهی زنجیر تأمین دیجیتال
در قسمتهای قبل، ما بین ماهیت توزیعشده و غیرمتمرکز بلاکچین و انتقال و گذار از زنجیرهی تأمین خطی به شبکههای تأمین دیجیتال (DSN) همراستایی و همزمانی مشاهده کردیم و دو حوزهی اصلی کاربرد را برای بلاکچین در بستر وسیعتر زنجیرهی تأمین شناسایی کردیم. اما همچنان این سؤال باقی ماندهاست که در حالی که ما به پیشروی به سمت شبکههای تأمین دیجیتال (DSN) ادامه میدهیم، بلاکچین دقیقاً چه نقشی را ایفا میکند؟
دور از بخشهای ایزوله (silo) و به سوی توزیع و پخش
اولین نقش مشخص برای بلاکچین در شبکههای تأمین دیجیتال (DSN)، این است که به عنوان لایهی متحدکننده، بستر انتقال اطلاعات از حالت ایزوله به حالت توزیعشده را فراهم سازد. به یاد بیاورید که معمولاً چگونه اطلاعات در یک زنجیره تأمین سنتی خطی قبل از DSN جریان مییابد: توسعه، برنامهریزی، منبع، ساختن و تولید، رساندن و توزیع، پشتیبانی کردن. هر مرحله در این زنجیرهی خطی، به شدت وابسته به مرحلهی قبل از خود است. ناکارامدیها و خطاها در یک مرحله ممکن است در مراحل بعدی نیز نشر پیدا کند. علاوه بر این، هر مرحلهی خطی نیز به شدت ایزوله و به صورت جزیرهای و جدا از هم است، در نتیجه سبب انبوهی از ناکارامدیها و کمبود شفافیت میگردد که با احتمال کمی ممکن است بینشی از فرایندهای مراحل دیگر و فرصت همراهی جهت اصلاح زنجیره را در صورت لزوم فراهم کند. در نتیجه اولین نقش مشخص برای بلاکچین در شبکههای زنجیره تأمین دیجیتال (DSN) به عنوان یک لایه متحدکننده است که به اطلاعات اجازه میدهد تا از حالت ایزوله به حالت توزیعشده حرکت کنند.
یک لایه بلاکچین میتواند سیستمها و دادههای جزیرهای بستری که در گذشته به صورت خطی بودهاست را با اجرای تعدادی از تراکنشهای اطلاعاتی مرتبط، متحد کند. اساساً بلاکچین میتواند به عنوان متحدکننده و یکپارچهکنندهی سیستمهای خطی موجود بهکار رود؛ این امر نیازی به اعمال سناریوی «از بین بردن و جاگزین کردن (rip and replace)» ندارد. با توزیع دستههای از پیش تعیین شده اطلاعات بین ذینفعان و سیستمهای موجود، آنچه که حاصل میگردد سیستمی تازه نیست بلکه یک عینیت دیجیتالی از اکوسیستم موجود است. بینشهای مرتبط با بخشی از چرخهی عمر از طریق یک واسط برنامهنویسی کاربردی (API) توسعهیافته توسط ذینفعان با دیگران به اشتراک گذاشته میشود و میزان جدیدی از شفافیت، باعث کاهش شدت اثر منفی سیلوهای سنتی میشود و اطلاعات را برای گردش به شیوهای آسانتر و خطی آزاد میسازد. اگرچه، ما باید گوشزد کنیم که بلاکچین قرار نیست فوراً تمام موانع همکاری را حل و فصل کند. ذینفعان همچنان باید دستههای از پیش تعیینشدهی اطلاعات مربوط به یک دارایی را داشته باشند یا قادر به بدست آوردن آن باشند و آن را تحت قالبی که API میخواهد قابل خواندن کنند، همچنین سایر مباحث مهم استانداردسازی دادهها را بررسی کنند.
در این حالت، شبکه تأمین دیجیتال (DSN) به خودیِ خود نتیجهی استفاده از بلاکچین نمیباشد ولی قطعاً یکی از عناصر برای رسیدن به آن هدف است. بنابراین روند گذار از روشهای ایزوله و خطی، اولین نقش توانمندساز بلاکچین در انتقال به شبکه زنجیره تأمین دیجیتال (DSN) میباشد.
بلاکچین به عنوان رشتهی متصلکننده
نقش دوم همان است که با پیشرفت فرایند توزیع، اتفاق میافتد. افزایش اتصالهای دیجیتال در چرخهی عمر میان گرهها و شرکتکنندههای زنجیزهی تأمین و عملکرد کنونی آنها، بعد از گذشت زمانی طولانی، باعث میشود تا موارد جدیدی ایجاد شوند. با هر اتصال جدید میان گرهها و پیوستن هرکدام از کارکردهای زنجیرهی تأمین به فعالیتهای مهم و شرکتی سازمان (مانند امور مالی)، فروپاشی سیلوها و واحدهای ایزوله آغاز میگردد و به دنبال آن، هستهای به هم پیوسته ایجاد میشود.
شکل 3
در این حالت، نقش دوم و بخصوص بلاکچین، این است که به عنوان متصلکنندهی رشتهها، یعنی به عنوان یک جزء توانمندساز پویا و بههمپیوستهی هستهی جدید که داراییها را به طور ایمن به یکدیگر متصل میکند، عمل کند. اعم از داراییهای فیزیکی، خروجی گردش کار شرکت یا سایر موارد. این موضوع، شکلگیری یک شبکه تأمین دیجیتال (DSN) که نمایانگر یک اکوسیستم زنجیرهی تأمین است، را امکانپذیر میسازد. همچنین، این توانایی را برای بازنگری ساختارهای سازمان مانند بخش مالی و همچنین ساختارهای میدل آفیس (middle-office) و بک آفیس (back-office) به عنوان بخشی از اکوسیستمهای بزرگتر جهانی که توسط فناوریهای دیجیتال پشتیبانی میشوند، ایجاد میکند. بنابراین، نقش دوم و بخصوص بلاکچین، این است که به عنوان متصلکنندهی رشتهها، یعنی به عنوان یک جزء توانمندساز پویا و بههمپیوستهی هستهی جدید که داراییها را به طور ایمن به یکدیگر متصل میکند، عمل کند.
هرچه اطلاعات بیشتری به صورت دیجیتالی در این شبکههای بههم پیوسته تولید و ارائه شود، بلاکچین در نهایت میتواند به عنوان سازوکاری کمنقص برای تبادل مناسب آنها باشد. در واقع، بلاکچین حتی ممکن است به یکی از سازوکارهای اصلی تبادل اطلاعات صنعتی (موضوعی برای تجزیه و تحلیل آینده) نیز تبدیل گردد.
ظهور سنسورها
با ادامة روند تکامل تحول در سازمانها، عنصری دیگر در فرایند گستردة دیجیتالسازی، برقراری ارتباط بین دنیای دیجیتال و فیزیکی (جسمی) است. چرا شرکتها به دنبال دیجیتالسازی داراییهای مادی (فیزیکی) و مواردی از این قبیل هستند؟ دلیل آن فقط کاهش قیمت سختافزار، چیپها و ذخیرة اطلاعات نیست، بلکه سازمانها به مشکلات کسبوکاری برخوردهاند که با کمک دادههای سنسوری (حسی) میتوان به آنها رسیدگی کرد. در حقیقت موضوعاتی مانند بلاکچین و DNSها بیشتر اوقات شامل داراییهای مادی و در نتیجه دادههای سنسورمحور میشوند. در شبکههای زنجیره تأمین، فرصت استفاده از سنسورها بسیار زیاد است و خطرات ناشی از وضوح نامناسب دارایی یا عدم شفافیت سیستم، حائز اهمیت و مشکلساز است.
علت استفاده از سنسورها را میتوان از طریق یک منحنی هزینه نیز درک کرد. حل یک مشکل مهم تجاری، برای مثال یک نقطة ضعف بسیار منحصر به فرد یا یک دارایی به شدت حساس مانند یک جزء مهم در روند تولید، اغلب سرمایهگذاری بزرگتری را برای حل مشکل یا مدیریت دارایی نیاز دارد. این هزینه بیشتر ممکن است صرف تهیه سنسورهای پیشرفتهتر، سنسورهای بیشتر یا سرعت بهتر جمعآوری دادههای سنسور شود. با این حال، با کاهش هزینههای حسگرها و تراشههای موجود در آنها، این ابزارهای اساسی مدیریت دارایی همچنان هزینه کمتری دارند و بنابراین به عنوان راهحلی برای بررسی و نگهداری از طیف گستردهای از داراییهای کم ارزش، مناسبتر خواهند بود. اینگونه است که ما به دنیایی مملو از حسگر وارد شدهایم.
گزاره ارزش و هزینه: توانایی، دلیل بر انجام کار نیست
در بسیاری از متون، فناوری بلاکچین اغلب به عنوان مجموعهای از قابلیتهایی که بلاکچین ارائه میکند تبلیغ میشود اما به جای ذینفعان آن یعنی صاحبان کسبوکار و مجریان این فناوری، خود فناوری به عنوان بازیگر اصلی معرفی میشود. این موضوع به طور کلی به روش کلی حل مسئله توسط بلاکچین بازمیگردد؛ که در آن تنها مزایای موجود ذکر میشود اما هیچ جزئیات واقعی و درستی در مورد آنچه که باعث همکاری بین ذینفعان یا معامله داراییهای خاصی که مابین آنها انجام میشود، ارائه نمیشود. اغلب جای خالی گزاره ارزش و شرح گزارش خاصی که هزینههای اجرا و نگهداری این پروتکل را توجیه میکند، در مقالات حس میشود و یا بر روی آن تأکید خاصی نمیشود.
در ابتدا بهتر است تعریف مناسبی از گزاره ارزش را ارائه بکنیم. گزاره ارزش (Value proposition) یک تعهد دارای ارزش است که باور مشتری مشخص را تصدیق میکند و گزارش میدهد که مشتری این میزان ارزش را دریافت و تجربه کردهاست. یک گزاره ارزش میتواند برای کل یک سازمان، بخشی از آن، حسابهای کاربری و یا محصولات و خدمات سازمان، از مشتری درخواست شود. ارائه گزاره ارزش بخشی از استراتژی کسبوکار است. گزاره ارزش میتواند کوچکترین و مهمترین سطح منافع و منابعی باشد که یک شرکت به مصرفکنندگان ارائه میدهد. این گزاره به مشتری میگوید چرا باید بهجای رقیبتان شما را برگزیند و از شما خرید کند.
در بلاکچین هیچ جادوی خاصی وجود ندارد. ارزش آن به دلیل مکانیزم ایمن و توزیع گستردهای است که برای مبادلة ارزش ارائه میدهد. وقتی سرمایهگذاری در مقیاس بزرگ بدون فهم و درک مناسب از چگونگی مقایسه نتیجه نهایی با مزایای پیشبینی شده انجام شود، آزمایشها و بررسیهای لازم ممکن است به حاشیه رانده شود و سرمایهگذاری احتمالاً به بنبست و شکست منتهی شود.
به عنوان مثال موضوع ردیابی دارایی را در نظر بگیرید. وقتی شبکه ذینفعان، اطلاعات متقابل و مشترک خود در مورد یک دارایی را به اشتراک میگذارند، می توانند از اتلاف زمان و انرژی در طول چرخه عمر دارایی پیشگیری کنند یا از امکان استفاده از این اطلاعات مشترک برای بهینهسازی عملیات بهرهمند شوند. این امر به نوبه خود انگیزهای برای همکاری بین آن دسته از ذینفعان محسوب میشود. بنابراین، گزاره ارزش این است که سرمایهگذاری در این روش همکاری، یا از روش ایزوله یا ناامن موجود برای انجام کارها ارزانتر است و یا سود آن به حدی است که هزینههای اضافی (در صورتی که پیش از این هیچ فرایند همکاری بین ذینفعان وجود نداشته باشد) را توجیه میکند.
آنچه لازم است این است که گزاره ارزش و طرح توجیهی، صریح و در صورت امکان قابل سنجش باشد. در مواردی که مزایای یک راهحل مبتنی بر بلاکچین (کاهش اختلافات، امنیت، اتحاد سیستمهای موجود و غیره) قابل اندازهگیری باشد و بر هزینههای حل یک مشکل تجاری بچربد، یک طرح ارزشمحور و واضح در دستور کار قرار میگیرد. به بیان سادهتر، تفاوت بین هزینة اجرای راه حل بلاکچین و هزینهی ادامهی استفاده از فرایندهای قدیمی (legacy) متمرکز یا اشتراکی موجود، جایی است که اهمیت موضوع ارزیابی و تصمیمگیری یک سازمان را نشان میدهد. و عنصر حیاتی در موضوع ذکر شده این است که نقش اصلی این کار ایجاد تواناییها و قابلیتهای جدید نیست، بلکه کاهش اختلافات، اتلاف و در نتیجه کاهش هزینه و دشواری فرایندهای موجود است.
شروع کار با نقشهی اجرا
یک سازمان چگونه باید از ارزش پیشنهادی به سمت ارزش تحقق یافته شروع به حرکت کند؟ یکی از راههای پیروی از نقشهی راه (roadmap) پیادهسازی سه فازی برای کمک به رشد دامنه و حل مشکلات مربوط به مقیاس و پیچیدگی راهحلها است.
فاز اول : موارد استفاده را براساس معیارهای اصلی ایجاد و انتخاب کنید
هر چالش زنجیره تأمین نیاز به راهحل بلاکچین ندارد. پس از درک زمان و مکان منطقی استفاده از بلاکچین، تنظیم فهرست موارد استفاده که پاسخگوی چالشهای خاص کسبوکار باشد بسیار مهم است. برای انجام این کار، برای مدتی کوتاه بلاکچین را فراموش کنید. در عوض، با همه ذینفعان DSN - از کارشناسان تدارکات و توزیع گرفته تا تیم محصولات، کارکنان تأمین منابع و خریداری- کار کنید و بر روی مشکلات عمده شبکه زنجیره تأمین که سازمان با آن روبرو است، تمرکز کنید. همانطور که سازمان شما به دنبال رفع این چالشها است، بلاکچین ممکن است به عنوان یک راهحل موثر برای برخی از آنها ظاهر شود. با این حال، این موضوع برای هر بنگاه اقتصادی منحصر به فرد است. برای یک سازمان، ممکن است بلاکچین در ردیابی دارایی بیشترین استفاده را داشته باشد و در سازمانی دیگر، در محافظت از دادهها. آن دسته از چالشهای شبکه تأمین که از نقاط قوت بلاکچین استفاده بیشتری میکنند باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند و آنهایی که چنین نیستند را میتوان به سرعت به عنوان چالشهایی که نیاز به راهحلهای دیگر دارند شناسایی کرد.
سوالات مهم در فاز اول
شکل 4
فاز دوم : یک طرح مفهومی را آزمایش کنید
در این مرحله، یک مورد استفاده (UseCase) شکل گرفتهاست و مهمتر از همه، به عناصر فنی مورد نیاز برای رسیدن به راهحل گره میخورد. در این مرحله باید یک نمونه اولیهای (prototype) ایجاد شود که بتواند به طور آزمایشی اثبات کند که آیا طرح مفهومی به درستی کار میکند و ارزش پیشبینیشده را نشان میدهد. این نتایج نه تنها به عنوان موفقیت فنی (که آیا کارساز بود؟) بلکه مهمتر از آن، به عنوان ارزش دریافتشده (آیا به منافع پیشبینی شده رسیدیم؟) بیان میشوند.
سوالات مهم در فاز دوم
شکل 5
فاز سوم : راهحل بلاکچین را با مشارکت کامل ذینفعان، گسترش دهید (مقیاسپذیری آن را بررسی کنید)
در حین نشان دادن ارزشهای راهحل، سوالات مهم مدیریت و اجرا همچنان باقی است. ما غالباً از رهبرانی میشنویم که پس از اثبات موفقیتآمیز طرح مفهومی، آماده شروع تصمیمگیری در مورد ادغام سیستم هستند. با این حال، برای موفقیتآمیز بودن روند اجرا، بسیار مهم است که سازمانها مدلهای عملیاتی و مدیریت پروژه مناسبی را در نظر بگیرند. برای جلوگیری از سوءتفاهم در میان ذینفعان، تیمها باید قبل از استفاده مستقیم از راهحل، به سوالات اصلی حول مدیریت، استراتژی عرضه شامل استعداد و پیامدهای آموزشی، تشکیل و مدیریت کنسرسیوم (ائتلاف)، مالکیت دادهها و ادغام پاسخ دهند. شرایط به دو دلیل اینگونه است: در ابتدا اینکه، بلاکچین مانند DSN یک پروتکلی است که ذینفعان متعددی دارد و دوم اینکه مشارکت ذینفعان از همان ابتدا ممکن است به ارتقای مشارکت (حضور)، مدلهای تجاری جدید و زنجیره ارزش در سراسرِ آنچه که میتوان یک اکوسیستم مشترک نامید، منجر شود. با چنین روشی، بلاکچین ممکن است، بازیگران موجود در صنعت، حتی رقبای مستقیم را تشویق کند تا ضمن حفاظت از IPهای حیاتی، عناصر اطلاعاتی خاص در حل مشکلات معمول مرتبط را به اشتراک بگذارند.
سوالات مهم در فاز سوم
شکل 6
گسترش در بین سازمانها و در سراسر صنعت: مسیر پیش رو
از آنجا که تمرکز، بر روی گزاره ارزش و طرح توجیهی فناوری بلاکچین در زمینه DSN قرار میگیرد و داستانهای موفقیتآمیز استفادهی شرکتها از این فناوری در چند سال اخیر به امری عادی تبدیل شدهاست، باید یک تغییر ذهنیت، با این موضوع همراه شود. با ورود تعداد بیشتر داراییها به اینترنت، اصول مقیاسپذیری بلاکچین لزوماً تغییر نمیکند و بلاکچینهای متمرکز بر زنجیره تامین با سایر زنجیرههای ارزش پیوند می خورند تا موجی مفید و سودمند را در میان داراییها و طبقات دارایی ایجاد کنند.
به عنوان مثال، ما میتوانیم یک راهحل مبتنی بر بلاکچین را در نظر بگیریم که امکان یکپارچهسازی امور مالی داخلی و زنجیره تامین را با تعاملات خارج از سازمان مبتنی بر فروشنده یا مشتری فراهم میکند و دفتر کار را با سایر سازمانها از طریق گزارش همزمان متحد میکند. این میزان اتصال به خودی خود میتواند بسته شدن سریعتر صورتحسابها در پایان دورههای گزارشدهی، مدیریت بهتر پول و سرمایه، پیشبینی هوشمندانهتر در سفارش محصولات و توانایی تنظیم دقیق ریزپرداختها و ارائه ریزخدمات را ایجاد کند. در حملونقل و ترابری میتوان به جایی رسید که زمانی که یک دارایی فیزیکی از مرزهای جغرافیایی مشخصشده در یک بازه زمانی مشخص عبور کرد، ریزپرداختها به طور خودکار از سمت تهیهکننده به شرکت حملونقل پرداخت شود. به همین ترتیب، ممکن است یک کامیون خودران متعلق به یک شرکت توزیع، مستقیماً با یک کامیون کندتر که جلوی آن در حرکت است ارتباط برقرار کند تا کامیون اول از سمت چپ کامیون دوم در زمان درست عبور کند.
هرچه دادههای مربوط به رویدادهای فیزیکی یا تجاری که بتوان آنها را ضبط یا به طور دیجیتال اندازهگیری کرد بیشتر شود، توانایی درک و حذف ناکارامدی در تعاملات بین محصولات، خدمات، فروشندگان و دیگران چندین برابر میشود. با کاهش موانع در بخش ارتباطات فضا برای درامدزایی از طریق فعالیتهایی که تاکنون مقرون به صرفه نبوده آزاد میشود، مانند ریزتراکنشی که در بالا توضیح داده شد.
به این ترتیب، بلاکچین این امکان را دارد که به بخشی کلیدی در شبکه صنعتی تبدیل شود. علاوه بر این، با هر نوآوری که در زنجیره تأمین ایجاد میشود، از طریق فعل و انفعالات سایبری، فیزیکی و دادههای سنسورها، ملاحظات گستردهتر Industry 4.0 و همگرایی بیشتر طیف گستردهای از فناوریهای نوظهور از جمله بلاکچین، ارتباط و اتصال (connectedness) افزایش مییابد و در نهایت این موارد به افزایش پاسخگویی و شفافیت زنجیره تامین منجر می شود.
منبع: www2.deloitte.com
ترجمه: حامد علی اکبری